سلام  
کربلاییهای ما خدا رو شکر روز سه شنبه به سلامتی بر گشتند و کلی ما رو با صحبتهاشون برای زیارت آقا هوایی کردند انشالله که زیارتشون قبول باشه و خدای مهربون توفیق زیارت با معرفت آقا رو نصیب همه بکنن.مامان حاجی،باباحاجی و عمه رویا حسابی ما رو شرمنده کرده بودند و کلی سوغاتی قشنگ هم اورده بودند البته عسلی که خیلی علاقه به هدیه داره تند تند هدایاش رو می گرفت و می برد به همه نشون می داد.سوغاتی های عسلی:یک دست بلوز و شورت،یک سجاده،یک دست لباس خواب،چهار  تا اسباب بازی.قبل از سفر عسلی به مامان حاجی میگفت که براش از کربلا آب و نام نام سوغاتی بیاره (آب و جانماز)وقتی هم از سفر برگشتند سریع سراغ آب رو گرفت نمی دونم واقعا این حرف عسلی چه سری داشت چون بدون اینکه کسی بهش یاد بده خودش این سو غاتی ها رو خواسته بود.وقتی هم عمه از حرم خانم رقیه(چون سوریه هم رفته بودند)تعریف می کرد عسلی به من گفت:مامان نی نی اوف؟مامان:نی نی آب می خواسته آقا هم نی نی رو کشته.عسلی:من آقا نی نی کشت جیز.(من اون آقایی که نی نی رو کشته جیزش می کنم).

 

 روز چهارشنبه دوم تیرماه مراسم ازدواج دوست عزیزم فاطمه زهرای مهربونم بود ما هم در مراسم شرکت کردیم و از دیدن دوستان دوران دانشگاه کلی شاد شدیم و از بودن در کنارشون لذت بردیم.چون من و فاطمه زهرا جون قبلا توی یک بیمارستان کار می کردیم جمعی از همکاران قدیم مون هم اومده بودند که از دیدن اونا هم کلی خوشحال شدیم و یک شب قشنگ و بیاد موندنی برای هممون شد.فاطمه زهرای عزیزم انشالله که عروسیت مبارک باشه و درکنار همسر مهربونت خوشبخت باشی انشالله لطف آقا امام زمان همیشه شامل حالتون باشه و در ظل عنایات ایشون زندگی پر از خیر و برکتی داشته باشید و البته فرزندان سالم و صالحی هم خدا بهتون عنایت کنه انشالله.

تا بعد یا علی.