Lilypie Fourth Birthday tickers مامان فاطمه - پسر مامان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مامان باش؟؟؟

ارسال شده توسط مامان فاطمه در 89/8/1:: 10:27 عصر

سلام

خوبید؟ایام که به کامه انشالله. دلمون برای همه دوستان تنگ میشه اما هر اندازه که عسل خان ما بزرگتر میشه دلمشغولی های ما هم بزرگتر میشه و خلاصه حسابی وقت کم میاریم.اما عسلی گل ما:این هفته بالاخره واکسن آنفولانزای گل پسر رو زدیم من حسابی از عکس العمل آقا پسری وحشت داشتم به همین خاطر از عمه جون رویا خواستم تا با ما بیاد و عسلی رو موقع واکسن زدن همراهی کنه اما واکنش امیر عباس واقعا غیر قابل پیش بینی بود گل پسر خیلی آروم تو بغل عمه جون نشست و بدون کوچکترین سر و صدایی واکسن رو زدبعد هم به عمه جون رویا گفت:عمه بلیم.آمپول ترس نداره ااه (گریه)نداره.من ااه نکردم آی هم نکردم(یعنی یک آی هم نگفتم)خلاصه اینکه گل پسر فکر می کرد کار مهمی انجام داده تا چند روز از این کارش با افتخار تعریف میکرد و کلی احساس مردونگی بهش دست داده بود.قربون اون قیافه مردونت برم من.

عسلی بلای ما به تازگی یاد گرفته که چطوری میتونه من رو مجاب کنه اگه با کاری که میخواد انجام بده مخالفت کنم سریع میگه:مامان من هیلی دوست دارم .مامان من موچت(بوست)کنم .باش؟؟این باشه آخر به معنای اینه که من دیگه نباید مخالفتی بکنم.بعد هم یک ماچ آبدار میکنه که حسابی قند تو دلمون آب بشه شیطون بلا!!!!! عسلی چند تا کارتون داره که حسابی دوستشون داره و اگه اجازه بهش بدی روزی هزار بار دوست داره ببینتشون .کارتون های مورد علاقه عسلی :سی دی هشوخ(منظور عسلی خرگوش )،مانجلی(تام و جری)،دوست پورنگ(عمو پورنگ)،متو متو(پت و مت)،لاکپشتهای اینجا(نینجا)،پلنگ صوصتی(صورتی)،معابن کلانتر(معاون کلانتر)

امیر عباس با محمد حسن جون پسر عمه جون رویا البته عسلی صداش میکنه حسن

عسلی که عاشق آب بازی و گل بازیه

این عکس کیه که اینقدر نازه؟؟؟؟

پ.ن:جلسه هفتگی درس حاج آقا رو توفیق داشتیم و این هفته رفتیم بحث فوق العاده جذاب و البته مهمه و در ارتباط با تعلیم و تربیت فرزنده.بعد از جلسه هم شام مهمان بابایی مهربون بودیم بصرف کباب و جوجه کباب جای همه دوستان خالی.

پ.ن1:روز پنج شنبه چهلمین روز درگذشت دایی نبی دایی بابایی بود البته نتونستیم برای مراسم بریم خمین خدا انشالله همه رفتگان رو شامل عفو و غفران الهی قرار بده.

پ.ن 2:این هفته پنج شنبه  عمه جون رویا و علی جون و محمد حسن جون شام مهمان ما بودند و شب رو هم منزل ما بودند امیر عباس و محمد حسن هم یک دل سیر شیطونی کردند.

پ.ن 3:روز جمعه نهار مهمان عمو جون میثم بودیم حسابی خوش گذشت خاله جون مریم و عموجون میثم ممنون.

تا بعد یا علی.

 


میلاد امام رئوف مبارک+غیرت عسلی ما

ارسال شده توسط مامان فاطمه در 89/7/22:: 3:5 عصر

سلام

پیشاپیش میلاد امام رئوف امام رضا علیه السلام رو به همه تبریک میگم انشالله خدای مهربون این دهه مبارک کرامت رو که از میلاد خانم حضرت معصومه علیها السلام شروع شده و به میلاد قبله دلهای ما ایرانی ها امام رضا علیه السلام ختم میشه  برای همه عزیز و پر خیر و برکت قرار بده.

شیرین عسل خونه ما این روزا با بلبل زبونی هاش حسابی دل ما رو برده.البته این بلبل خوش زبون حسابی هم غیرتیه که در نوع خودش مثال زدنیه .اگه بابایی خونه نباشند و زنگ خونه رو بزنند حتما خودش میره تا در رو باز کنه با زبون شیرینش هم میگه:مامانی تو بمون من میلم.قبل از بیرون رفتن از خونه از من پول میگیره و توی جیبش میذاره حالا اگه خرید بریم یا سوار تاکسی بشیم دست توی جیبش میکنه و پولش رو در میاره تا حساب کنه.بعضی وقتا هم میگه :مامانی من بیام مواظبت باشم؟؟؟؟یک روز از تلوزیون تصویر بچه های رزمنده رو نشون میداد که البته تعدادی از اونها به شهادت رسیده بودند امیر عباس ازمن پرسید:مامان چلا اینا مردند؟من هم سعی کردم به زبان کودکانه براش توضیح بدم که یک آدم بد بنام صدام بوده که خیلی آدم خوبا رو اذیت می کرده  اینا رفتند اونو بکشند عسلی سریع رفت توی آشپزخونه و با کفگیر و ملاقه برگشت به من گفت :مامان صدام کبونه؟(کدومه) اینا شمشیره می خوام بکشمش .الهی که مامان قربون اون غیرتت بشه .هر از گاهی هم میاد و روی پاهای من می شینه و میگه : مامانی من هیلی دوستت دارم بعد انگشت هاش رو دونه دونه بلند میکنه بابایی رو دوست دارم،مامان جون،آقاجون،مامان حاجی،باباحاجی،خاله مریم،عمو میثم و.....خلاصه اسم همه خاله ها و عموها و عمه ها و دایی رو میگه که دوستشون داره و در انتها میگه همتون و دوست دارم.حتما هم باید یادش بمونه که مثلا  با کدوم انگشت اسم خاله مریم رو گفته مرتب انگشت سبابه اش رو نشون میده و سوال میکنه مامان هاله مریم این بود؟

عسلی تا چشم ما رو دور میبینه میره پشت میز کامپیوتر و مرتب دکمه های کیبورد رو میزنه اینجا غافلگیرش کردم

پ.ن:حسابی دلتنگ زیارت امام رضا علیه السلام شدیم هر کس توفیق زیارت داشت برای ما هم دعاکنه.

پ.ن1:جلسه هفتگی درس حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی رو متاسفانه به دلیل سرما خوردگی  بابایی نتونستیم بریم.

تا بعد یا علی


من بستنی میخوام چلا؟؟؟

ارسال شده توسط مامان فاطمه در 89/7/15:: 9:39 عصر

سلام

همچنان مشکل رایانه خونه ادامه داره البته بابایی قول دادن تا در اسرع وقت مشکلش رو بر طرف کنند به همین خاطر متاسفانه یک خط در میان می تونم پستهای زیباتون  بخونم.روز یکشنبه رفتیم خونه عمه رویا عسلی حسابی با محمد حسن و عمو بهرام و علی بازی کرد اونقدر بهش خوش گذشته بود که با  اصرار زیاد عسلی شب رو هم اونجا موندیم.روز دوشنبه که مصادف با شهادت امام صادق علیه السلام بود رفتیم حرم حضرت عبدالعظیم.پس از زیارت یک سری زدیم به طلبه متحصن سیرجانی که در اعتراض به مفاسد اقتصادی و زمین خواری در حرم متحصن شدند و چند دقیقه ای بابایی با ایشون گفتگو کردند انشالله خدای مهربون همت بلند این مرد بزرگ رو بلند تر و قدمهاش رو پابر جاتر کنند.روز سه شنبه سمیه جون از دوستان دوران دبیرستان برای ناهار دعوتمون کرده بودند .خیلی روز قشنگی بود و کلی خاطره هامون رو مرور کردیم البته به نی نی گلا هم خوش گذشت چون تقریبا 7 تا 8 بچه همسن وسال تا تونستند با هم بازی کردند و حسابی آتیش سوزوندند.روز چهارشنبه مامان جون،خاله مریم جون،خاله لیلاجون و محمد صدرای ناز نازی،خاله مرضیه و محمد رضا و مهشید جون برای ناهار مهمان ما بودند .عسلی و محمد رضا کلی با هم بازی کردند و از در و دیوار بالا رفتند.وقتی مهمانها داشتند می رفتند عسلی میگفت:من که اذیت نکردم پسل هوبی بودم چلا دارن میرن؟من ناراحتم که میرن!!!قربون این روحیه مهمان نوازیت بره مامانی.شب چهارشنبه هم مطابق روال هر هفته رفتیم جلسه درس حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی تا از نفس حق ایشون جان تاز ه ای بگیریم .بابایی هم بعد از جلسه شام مهمانمون کردند به صرف کباب . جای همه دوستان حسابی خالی بود بابایی ممنون.

عسلی چند روز پیش میخواست نماز بخونه من سجاده اش رو بهش دادم عسلی گفت:مامان مقنعه من و بده.مامان:خوشگلم مردا که مقنعه سر نمیکنند.عسلی:چلا من دارم همون که بستش میکنی.بعد از کلی توضیح دادن فهمیدم که عباش رو میخواد حالا چرا بهش میگه مقنعه نمی دونم.

عسلی:مامان من بستنی میخوام چلا؟؟؟؟این هم شکل جدید در خواست کردنه !!!!!!!!!!!!

عسلی در حال خوردن نوشمک یا به قول خودش گوب گاب هشت نه

این تصویر تابلوی نقاشی های عسلی که به دیوار اتاقش زدم

این هم نقاشی عسل خان (صورت بابایی رو کشیده)

پ.ن:در حال حاضر نقاشی عسلی جون کامل تر شده و تمام اجزا از قبیل بینی،بدن،دست و پا و حتی سبیل و ریش برای مردان رو هم میکشه.

پ.ن1:روز جهانی کوذک برای همه نی نی گلا مبارک انشالله یک روز ملی برای نی نی گلامون توی ایران ترتیب داده بشه.

پ.ن2:روز دختر که مصادف با میلاد پر خیر و برکت خانم فاطمه معصومه سلام الله علیهاست بر همه دختر خانمها مخصوصا خانم گلای شیرین زبون تمام دوستان عزیز وبلاگی مبارک.

تا بعد یا علی.

 


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

بازدید امروز: 8 ، بازدید دیروز: 31 ، کل بازدیدها: 172649
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ
">